احتمالاً شما هم با این چالش مواجه شدید که:
"تا زمانی که نمرده است، از زدنش دست نمیکشم." این جملهی فرزند بزرگتر من در مورد برادر کوچکترش است. من نمیدونم چطور باید تعادل بین فرزندانم برقرار کنم و از بچههام اتظارات متناسب با سنشون داشته باشم و از همه مهمتر چطور باید این جنگ بینشون رو مدیریت کنم؟
این یک چالش اولیه است!
دیدن ضربهزدن فرزند عزیزمان به کوچولوی بیدفاعمان تکاندهنده است. رفتار پرخاشگرانه نسبت به فرزندانمان - حتی از طرف فرزند دیگرمان - همه غرایز محافظتی ما را تحریک میکند و بسیار ناراحتکننده است.
البته این یک چالش اولیه است. همه انسانها میخواهند عشقی که با یکی از عزیزانشان به اشتراک میگذارند منحصربهفرد باشد. همه ما با درامهای سهگانه عاشقانه آشنا هستیم. ما میدانیم که بچهها مرحله ادیپی را پشت سر میگذارند و امیدواریم آن را با رضایتدادن به نقش کودک (پذیرش اینکه نقش کودک را برای والدین خود دارند) بهجای معشوق برای والدین خود حل کنند، و ما تابوهای بزرگی برای تقویت این قانون داریم.
خبر خوب این است که اکثریت والدین بیش از یک فرزند دارند، و درگیر این راه هستند. بیشتر خواهر و برادرها با هم روابط خوبی برقرار میکنند. در خانوادههایی مانند خانواده شما، بچهها معمولاً صمیمی میشوند، زیرا والدین آگاهانه تلاش میکنند تا نیازهای هر کودک را برآورده کنند و به بچهها کمک کنند تا مهارتهای سازگاری با یکدیگر را توسعه دهند، نه اینکه فقط از زور برای ایجاد آتشبس موقت استفاده کنند. خبر بد این است که کارتان زیاد است!
وقتی برادر کوچک ترش رو میزنه چیکار کنیم؟
شما باید در صورت امکان از برخورد او با برادرش جلوگیری کنید.
اگر تعارضی بین فرزندانتون میبینید سعی کنید کمک به حل و فصل آن کنید، و بهطورکلی سعی کنید کودکتان را آرام نگه دارید تا چراغ رابطه آنها فتیله طولانیتری داشته باشد و زود منفجر نشود.
ما این را میدانیم که بسیاری از مواقع جلوگیری از برخورد بین فرزندان غیر ممکن خواهد بود.
وقتی فرزندتان ضربه میزند، شما باید وارد شوید و آن را متوقف کنید، چون زور هر دو فرزندتان برابر نیست. بااینحال،
یک دام بزرگ در مسیر پیش روی شماست ! حواستان باشد اگر یکی از فرزندانتان را به بچه بد و دیگری را به قربانی تبدیل کنید، نقشهای دائمی را برای آنها در نظر گرفتهاید که بهسختی میتوانند از آنها خارج شوند و حتی در روابط دیگر از آن نقشها استفاده خواهند کرد؛
بنابراین این کاری است که شما میبایست انجام دهید:
۱. ابتدا خود را آرام کنید.
تا جایی که ممکن است با عشق و آرامش به فرزندان خود نزدیک شوید، بنابراین آرامش را در موقعیت به ارمغان میآورید و این کار، بلافاصله لحن را تغییر خواهد داد.
۲. موقعیت هر کودک را با همدلی به رسمیت بشناسید.
تا آنها احساس درکشدن کنند و شروع به آرامشدن کنند (کمکم آرام شوند).
کودک بزرگتر: " تو عصبانی هستی که فکر میکنی او کتابت را پرت کرده است؟"
کودک کوچکتر: " ، تو داری صدمه میزنی. آخ! "
اگر طرف آسیبدیده واقعاً صدمهدیده باشد، بدون اینکه کودک دیگر اشتباهی کرده باشد، او را آرام کنید. در صورت لزوم، آنها را به حمام ببرید تا به هر زخمی (که ایجاد شده) رسیدگی شود. توجه به شخص آسیبدیده از این طریق باعث میشود که فرد مقصر متوجه شود که ضربهزدن فقط باعث میشود به قربانی توجه بیشتری شود. اما زیادهروی نکنید. هدف شما این نیست که درباره کسی اشتباه کنید.
۳. الگو و مصداق رفتار آرامکننده باشید.
درحالیکه به هر کودک اجازه میدهید جهت و جبهه خودش را به شما بگوید. قضاوت نکنید که چه کسی درست میگوید یا چه کسی آن کار را شروع کرده است. فقط آنچه را که به شما میگویند مجدداً بیان کنید تا ببینند خودشان چه چیزی را به این وضعیت آوردهاند (باعث ایجاد این وضعیت شدهاند).
بیایید همه یکنفس عمیق بکشیم و آرام شویم. حالا به من کمک کنید بفهمم چه اتفاقی افتاده است.
به او گوش کنید. سپس به کودک کوچکتر گوش کنید و در صورت نیاز به او که صدمهدیده کمک کنید.
"پس، تو فکر کردی برادر کوچکترت داره کتابت رو پرت میکنه و عصبانی شدی؟"
" ، تو نمیخواستی کتاب را پرت کنی؟ داشتی کتاب برادر بزرگترت را میدادی و به طور تصادفی آن را انداختی؟ و بعد او تو رو زد و درد داشت؟"
۴. از سختی مشکل ایجاد شده سپاسگزار باشید و برای هر دو طرف همدلی را الگو قرار دهید.
"وقتی عصبانی میشوی سخت است که خودت را کنترل کنی."
"وقتی کتک میخوری درد میکند و دچار سوءتفاهم شدن دردناک است."
۵. محدودیتهایی را تعیین کنید.
محدودیتهایی را تعیین کنید، که همیشه برای همه افراد خانه اعمال شوند، حتی اگر یکی از بچهها نوزاد باشد و بهوضوح مسئول نباشد، بنابراین یکی از بچهها را «بد» نکنید (جلوه ندهید)، بلکه فقط استانداردهای خانه را تعیین کنید. هرچقدر هم که عصبانی باشیم، در این خانه، زدن نداریم.
۶. نحوه ایدهپردازی راهحلهای جایگزین که برد - برد هستند را الگو قرار دهید.
با تعجب و با صدای بلند در مورد تأثیر هر راهحل به آنها کمک کنید تا راهحلهایی را که پیشنهاد میکنند ارزیابی کنند.
"وقتی عصبانی هستی، به جز ضربهزدن، چهکار دیگری میتوانی انجام دهی تا همه خوشحال باشند؟"
_خب راست میگی، میتونستی بزنی، ولی ما تو این خونه زدن نداریم.
"بله، تو میتوانی سر برادرت فریاد بزنی. میخواهم بدانم که این کار ممکن است چه احساسی در او ایجاد کند."
"میخواهم بدانم که آیا میتوانی با برادرت مشورت کنی تا ببینی آیا واقعاً قصد داشته کتاب را پرتاب کند؟ این به تو کمک میکند حتی وقتی متوجه شدی که او به طور تصادفی کتاب را انداخته است، عصبانی نشوی."
"میخواهم بدانم که آیا میتوانی برای کمک با من تماس بگیری."
" میخواهم بدانم که آیا میتوانی بهجای او، به بالش ضربه بزنی."
"من میخواهم بدانم که وقتی عصبانی میشوی میتوانی تا ده بشماری، و شاید تا زمانی که به ده رسیدی آنقدر عصبانی نباشی و میتوانی از کلمات خودت برای گفتن احساست به برادرت استفاده کنی.
۷. هرچقدر بچهها بزرگتر میشوند، میتوانید در این مرحله قدم بردارید و به آنها اجازه دهید که خودشان تعارض را حل کنند.
"شما دو نفر حلال مشکلات بسیار خوبی هستید. من میدانم که اگر با هم کار کنید، میتوانید راه حلی بیابید که همه را خوشحال کند. اگر به من نیاز داشته باشید من درحالیکه لباسهای شسته شده را تا میکنم، همینجا هستم."
قوانین باید در خانه برای همه بچهها جهانی باشد. در غیر این صورت یکی از بچهها زورگو میشود، چون این تصور در او نهادینه شده است که شما همیشه بچه کوچکتر را ترجیح میدهید. از نشاندادن اینکه او اشتباه کرده است بپرهیزید. همیشه از هر دو کودک محافظت کنید. حتی زمانی که یکی از آنها بسیار کوچکتر است و بهوضوح حق با اوست، با هر دو کودک صحبت کنید تا هر دو در راهحل مشارکت کنند. هر دو کودک را با راهحلهایی همراه کنید که کسی را سرزنش نکند:
"به نظر میرسد شما دو تا بچه در حال حاضر بهسختی باهم کنار میآیید. شاید بهتر باشد در اتاقهای جداگانه بازی کنید."
آیا باگذشت زمان و با بزرگتر شدن بچهها، این اختلافات حل میشود؟
رقابت بین فرزندان هرگز به طور کامل از بین نمیرود، اما در طول زندگی، خواهر و برادر میتوانند بسیار نزدیک شوند و آن رقابت را به یک شوخی تبدیل کنند. در نوجوانی شکل دیگری به خود میگیرد تا یکدیگر را اذیت کنند. اما همیشه باید معیارهایی را برای رفتار مهربانانه تعیین کنید و آنها در نهایت مهربانی با یکدیگر را ارزشمند خواهند دانست و این کار را بیشتر و بیشتر انجام خواهند داد.
برای کاهش دعوا بین خواهر و برادرها چیکار کنیم؟
۱. به احساسات کودک بزرگتر احترام بگذارید.
داستان مردی که زن دومش را به خانه میآورد را میدانید؟ او به همسر اولش میگوید که او را آنقدر دوست دارد که آن دیگری را دوست دارد. آن مرد انتظار دارد که همسر اولش، همسر دومش را بهاندازهای که او همسر اولش را دوست دارد، دوست داشته باشد، از او مراقبت کند و طنابها را به او نشان دهد. ما اغلب این داستان را تعریف میکنیم تا به والدین کمک کنیم بفهمند فرزند بزرگترشان چه احساسی نسبت به نوزاد جدید دارد.
چرا آنها باید هیجان ما را در مورد این متجاوزان شریک شوند؟ چرا نباید دلشان بشکند؟ چرا آنها نباید بخواهند که خواهر و برادرشان نباشد؟ این که بفهمید چرا فرزند ارشدتان ممکن است احساس ویرانی و عصبانیت کند، به عشق شما به کوچکترین فرزندتان خیانت نمیکند.
۲. زیر خشم او بروید تا به احساساتی که محرک عصبانیت او هستند رسیدگی کنید.
اگر فرزندتان بتواند احساساتش را در قالب کلمات بیان کند و شنیده شود و درک شود، نیازی به پیادهکردن آنها (به طور فیزیکی) ندارد. به یاد داشته باشید که خشم، دفاعی در برابر این احساس تهدیدکنندهتر است که او باید بهاندازه کافی خوب نبوده باشد وگرنه شما نمیخواستید یک بچه جدید داشته باشید. وقتی میگوید «تا زمانی که او نمرده است، زدنش را متوقف نمیکنم». شما میتوانید عصبانیت و بعد آنچه که در زیر آن وجود دارد را بشناسید:
"بعضی وقتها آنقدر از او عصبانی میشوی که فقط میخواهی او را بزنی و مجبورش کنی برای همیشه برود. داشتن یک برادر کوچک سخت است. گاهی آرزو میکنی که او فقط رفته باشد. گاهی آرزو میکنی که میتوانستی مامان و بابا را (هر دوتایشان را) برای خودت داشته باشی. تو میخواهی تنها پسر ما باشی. درست است؟
۳. به شکلی رفتار کنید که هر کدام از فرزندانتان به خودی خود مورد تحسین قرار گیرد.
مطمئن شوید که فرزندتان میداند هنوز نقش مهمی در خانواده دارد. همه چیزهای شگفتانگیز در مورد اینکه او کیست و چگونه به خانواده کمک میکند را تقویت کنید. "من عاشق روشی هستم که تو با آن به من کمک میکنی" یا "من عاشق این هستم که تو به شکل خاص خودت باعث میشی که من بخندم ."
ما برادر کوچکترت را نیز دوست داریم، زیرا او هم کودک ماست -- اما او تو نیست. ما تو را دوست داریم؛ زیرا تو، تو هستی، بنابراین تو برای ما بسیار، بسیار خاص هستی."
این جملات به کودک شما کمک میکند تا حس کند که به چه دلیل هنوز هم عضوی ارزشمند از خانواده است. اغلب در مورد این واقعیت صحبت کنید که هر یک از اعضای خانواده به شیوه خود مهم هستند و سهم ویژه خود را دارند. خانواده برای اینکه کامل باشد به یکایک افرادش نیاز دارد.
۴. اجازه بدید فرزند بزرگترتون احساس کنه که پرورش فرزند کوچکترتون چقدر ارزشمند است.
بهعنوانمثال، «او غمگین است؛ زیرا او افتاد. تو بهترین فرد در زمینه تشویق او هستید؛ زیرا او تو را بسیار دوست دارد. میخواهید امتحان کنید؟»
۵. در صورت امکان، فرزندانتون رو به یک تیم تبدیل کنید.
بهعنوانمثال، بچهها را در مقابل بزرگترها قرار دهید و بگذارید آنها پیروز شوند. استفاده از یک دشمن خارجی برای متحد کردن یک گروهی که باهم درگیر هستند، یک سنت قدیمی است؛ زیرا بسیار مؤثر است.
۶. مطمئن شوید که هر کدام از فرزندانتون اسباببازیهای مخصوص به خود را دارد.
مطمئناً میتوانید یک جعبه اسباببازی خانوادگی داشته باشید، اما مطمئن باشید که آنها چیزهایی هم دارند که میتوانند نسبت به آن احساس مالکیت کنند، بنابراین مجبور نیستند بر همه چیز کنترل داشته باشند.
۷. یک خط داستانی ایجاد کنید.
خط داستانی به کودک بزرگتر کمک کند همه اتفاقات را به طور مثبت درک کند. میتوانید این کار را با ساختن یک کتاب کوچک برای او انجام دهید. فقط عکسها را روی کاغذ چارچوب دار بچسبانید، زیرنویسها را از رایانه چاپ کنید و روی آنها بچسبانید. آن را ورقه، ورقه کنید، زیرا استفاده زیادی از آن خواهد شد. با عکسهای خانه خود و والدین و مادربزرگ شروع کنید. سپس "او" را در کودکی نشان دهید و در مورد اینکه چقدر همه او را دوست دارند صحبت کنید. به او نشان دهید که بزرگتر میشود و هر دو والد او را دوست دارند. فکر میکنم زیرنویسها در زمان حال بهترین کار را دارند.
سپس کودک کوچکتری که متولد شده را نشان دهید، و والدین و او را در حال ابراز علاقه به کودک کوچکتر نشان دهید و بگویید که چگونه همه این نوزاد را دوست دارند. سپس او را بهتنهایی نشان دهید - نه لزوماً ناراضی، اما در حالت تنهایی. از طرف دیگر، این عکس میتواند نشانگر والدینی باشد که دارند از نوزاد مراقبت میکنند. از نوشتهای مانند "گاهی اوقات او دوست ندارد مامان و بابا با او مشغول باشند. نوزادان جدید نمیتوانند کارهای زیادی برای خودشان انجام دهند" استفاده کنید.
سپس از تعداد زیادی عکس از خوشگذرانی پسرها با هم استفاده کنید. نوزاد جدید تو را میخنداند ("هیچکس نمیتواند نوزاد جدید را مثل تو شاد کند")
سپس از یک عکس از هر یک از بچههای عصبانی استفاده کنید. گاهی اوقات خواهر و برادرها با هم دعوا میکنند. اما آنها همیشه باهم خواهند بود و یکدیگر را دوست خواهند داشت. آنها میدانند که شما میتوانید از دست کسی عصبانی باشید و در همان زمان هم او را دوست داشته باشید. "سپس از عکسهای آنها بهتنهایی استفاده کنید درحالیکه با هر یک از والدین ارتباط خوبی دارند. سپس از یک عکس از کل خانواده استفاده کنید که دو برادر با هم رابطه خوبی دارند. "هیچکس سرگرمکنندهتر از برادر نیست! ما خانواده خود را دوست داریم."