۱ نفر پسندیدن
۸ نفر خواندن
۱۳ دقیقه زمان مطالعه

فرزندم کودکان دیگر رو میزنه، چیکار کنم؟ 21 ماهگی

      • آیا واقعاً کتک‌زدن یه مرحله طبیعی از رشد فرزندمون هستش؟
      • وقتی فرزندمون در مهمونی کودکان دیگر رو کتک می‌زنه باید چیکار کنیم؟

      احتمالاً شما هم با این چالش مواجه شدین که:

      تقریباً همه‌ی بچه‌های زمین بازی رو می‌زنه... چون با اسباب‌بازی‌ای بازی می‌کردن که اون روش نظر داشت. وقتی می‌ره سمتشون، اسباب‌بازی‌هاشون رو سفت می‌گیرن و فرار می‌کنن. این موضوع قلبمو می‌شکنه. دیگه دلم نمی‌خواد دوستام که بچه‌هایی هم‌سن بچه‌م دارن، بیان خونه‌مون؛ خب کی دوست داره بچه‌ش بیاد و از طرف بچه‌ی من کتک بخوره؟ واقعاً کلافه‌م و نمی‌دونم باید برای این رفتارش چی کار کنم.

      واقعاً آدم بدی نیست، فقط کوچیکه!

      • احتمالاً شما هم در جریان هستین که خیلی از بچه‌ها در حدود ۲۱ ماهگی وارد یه مرحله‌ی کتک زدن می‌شن. این موضوع برای پدر و مادرها خیلی ناراحت‌کننده و خجالت‌آوره، اما واقعاً طبیعی هستش. مطمئن باشین این مرحله هم مثل نق‌نق‌های نوزادی تموم میشه.
      • کاری که شما به‌عنوان والد باید بکنین اینه که کمکش کنین تا از این مرحله عبور کنه، طوری که یاد بگیره خودش رو کنترل کنه و بتونه رابطه‌های خوبی با بقیه بسازه؛ نه اینکه به بقیه آسیب بزنه و خودش هم حس بدی نسبت به خودش پیدا کنه.
      • فرزند شما هنوز خیلی کوچیکه و تحملش در برابر ناکامی کمه و هنوز نمی‌تونه خوب جلوی هیجاناتش رو بگیره. وقتی چیزی رو می‌خواد، اون‌قدر براش مهمه که هر کاری از دستش بربیاد انجام میده تا بهش برسه. هیچ جایگزینی هم راضی‌اش نمی‌کنه. هنوز به نیاز بقیه آگاه نیست یا اگر هم هست، اهمیتش براش به اندازه‌ی نیاز خودش نیست. پس اگه یه بچه‌ی دیگه سر راهش باشه، ممکنه راحت از روش رد شه! نه اینکه آدم بدی باشه، فقط یه بچه‌ی ۲۱ماهه‌ست!
      • زمین بازی می‌تونه یه جای فوق‌العاده برای بچه‌های کوچیک باشه؛ هم برای تقویت مهارت‌های اجتماعی خودشون، هم برای مامان و باباها که یه کم با بقیه حرف بزنن و معاشرت کنن. اما از اون طرف، ممکنه زمین بازی برای بچه‌های کوچولو خیلی استرس‌زا باشه. اونجا شلوغه، پر از صدا و آدمه، بچه‌ها باید با هم تعامل کنن، سر اسباب‌بازی‌ها رقابت کنن و از طرفی معمولاً مامان هم داره با کسی حرف می‌زنه و اون حس امنیت همیشگی رو ندارن. همین باعث میشه احساس کنن تنها موندن یا بهشون بی‌توجهی شده و حسابی تحت‌فشار قرار می‌گیرن.
      • مثلاً یه اسباب‌بازی رو می‌خوانو میرن به سمتش و بهش می‌رسن، بعد یه بچه‌ی دیگه از دستشون می‌گیره. یه‌دفعه حس ناامنی می‌کنن. بچه‌ها خیلی راحت با یه اتفاق کوچیک از نظر احساسی به‌هم می‌ریزن. ما می‌دونیم که حتی هورمون کورتیزولشون هم توی این شرایط بالا میره و اضطراب می‌گیرن. و خب، وقتی بچه‌ها مضطرب می‌شن، سخت‌تر می‌تونن با بقیه مهربون باشن یا چیزی رو با کسی شریک بشن. برای همین حتی بچه‌هایی که معمولاً با بقیه خوب کنار میان هم تو جمع ممکنه به مشکل بخورن.

      چی کار کنیم که فرزندمون دیگران رو نزنه؟

      بیشتر بچه‌های حساس و کوچولو که هنوز خوب حرف نمی‌زنن، توی بازی‌های دو‌نفره خیلی راحت‌ترن. وقتی کم‌کم یاد می‌گیرن احساساتشون رو بگن و مذاکره کنن، آماده‌تر می‌شن که با موقعیت‌های گروهی کنار بیان. پس فعلاً بهتره زمان حضورش توی زمین بازی رو کمتر کنین.

      یه سری راهکار هست که حتی توی بازی‌های دو‌نفره هم می‌تونه کمک کنه که کودک به سمت خشونت و زدن نره:

      ۱. پیش از اینکه فرزندمون با هم سن و سال‌هاش مواجه بشه نکات مهم رو براش توضیح بدیم.

      • اگر قراره که فرزندتون با بچه‌های دیگه بازی کنه، بهتره از قبل براش توضیح بدین که چه اتفاقی قراره بیفته. این کار باعث میشه احساس امنیت بیشتری کنه و احتمال اینکه رفتارش ملایم‌تر باشه هم بیشتر میشه.
      • مثلاً اینطوری بهش بگین که: «وقتی برسیم خونه‌ی دوستم، دو تا پسر دیگه هم اونجا هستن. اسمشون علی و سامانه. شما قراره با هم توی استخر کوچولوی حیاط آب‌بازی کنین. اگه چیزی خواستی یا مشکلی داشتی، من همون دوروبرم. میتونی کلی خوش بگذرونی، ولی یادمون باشه که دست‌هامون رو کنار بدنمون نگه می‌داریم و به بدن بقیه دست نمی‌زنیم، باشه عزیزم؟ اگه اسباب‌بازی‌ای خواستی، به من بگو تا با هم به کسی که اون دستشه بگیم که یه نوبت هم به تو بده. اگه عصبانی شدی هم بهم بگو، من بهت کمک می‌کنم. ولی اگه یادت رفت و کسی رو زدی، دیگه نمی‌تونیم اونجا بمونیم و باید برگردیم. پس خیالت راحت، من همونجام، فقط کافیه بهم بگی، باشه مامانی؟»

      ۲. نزدیک فرزندمون بمونیم.

      • وقتی رسیدین اونجا، به بقیه مامان‌ها خیلی محترمانه بگین که بچه‌تون تو مرحله‌ای هستش که ممکنه اسباب‌بازی بچه‌های دیگه رو بگیره و شما دارین سعی می‌کنین با نزدیک موندن بهش، از این اتفاق پیشگیری کنین. مثلاً بگین: «ببخشید اگه به نظر می‌رسه کم‌محلی می‌کنم، ولی امروز باید حواسم به پسرم باشه. خیلی دوست دارم بشینیم مفصل باهم صحبت کنیم اما الان راستش نمیشه.»

      ۳. به لحاظ احساسی فرزندمون رو حمایت کنیم.

      • وقتی فرزندتون داره با بچه‌های دیگه بازی می‌کنه، حتماً نزدیکش باشین، تو فاصله‌ای که با یه دست بتونین لمسش کنین. این حضور شما براش یه حس امنیته، باعث می‌شه آرام‌تر باشه و کمتر احساس خطر کنه. وقتی احساس خطر کمتر کنه، احتمال پرخاشگریش هم پایین‌تر میاد.
      • البته خب این یعنی شما خیلی نمی‌تونین با مامان‌های دیگه معاشرت کنین، ولی بیاین با هم به یه توافق برسیم: تا وقتی بچه‌مون تو این مرحله‌ست، برای وقت‌گذرونی با بزرگترا دنبال راه دیگه باشیم. دایار به شما قول میده که این دوره موندگار نیست.

      ۴. برای فرزندمون الگوی مذاکره باشیم.

      • به فرزندتون چه کلامی و چه با رفتار خودتون یاد بدین که چطور باید رفتار اجتماعی داشته باشه. مثلاً وقتی دیدین یه چیزی رو خیلی دوست داره که داشته باشه بهش بگین: «وای چقدر اون کامیون رو دوست داری! الآن دست دوستته. بیا ازش بپرسیم می‌شه وقتی بازیش تموم شد، بده به تو؟»

      ۵. به فرزندمون کمک کنیم که خودش راه‌حل پیدا کنه.

      • مثلاً به فرزندتون بگین: «می‌دونم سخته صبر کنی تا نوبتت بشه، ولی الآن کامیون دست دوستته. به نظرت خوبه برف‌روبمون رو باهاش عوض کنیم؟ شاید قبول کنه، شاید هم نه، ولی می‌تونیم ازش بپرسیم.»
      • بعد خودتون جلوش این پیشنهاد رو مطرح کنین تا کم‌کم یاد بگیره خودش هم بتونه همچین کاری بکنه.

      ۶. با ناامیدی فرزندمون همدلی کنیم.

      • به فرزندتون اطمینان بدین که کنارش هستین: «می‌دونم اون کامیونو خیلی دوست داری. سخته ببینی یکی دیگه داره باهاش بازی می‌کنه. صبر کردن واقعاً سخته. ولی دوستت گفت وقتی بازیش تموم شد، کامیونو میده بهت.»

      ۷. به فرزندمون کمک کنیم که تکانه‌هاش رو کنترل کنه.

      • به فرزندتون کمک کنین تا کم‌کم یاد بگیره چطور توجهش رو مدیریت کنه و خودش رو کنترل کنه. مثلاً بگین: «بیا با هم منتظر نوبتت بمونیم. من پیشتم تا وقتی که نوبتت بشه، بیا با این برف‌روبه بازی کنیم و با هم یه جاده درست کنیم که کامیونمون از روش رد بشه.»

      ۸. خودمون رو برای یه گریه مفصل آماده کنیم.

      • اگر اون‌قدری ناراحت شد که دیگه هیچ‌چی حواسش رو پرت نکرد و فقط گریه کرد، اشکالی نداره. این‌جا کاری که شما باید بکنین اینه که همدلی نشون بدین، بغلش کنین و بگذارین راحت گریه کنه. «تو واقعاً دلت می‌خواست اون کامیون رو داشته باشی. سخته ببینی یه نفر دیگه داره باهاش بازی می‌کنه. صبر کردن واقعا سخته.»
      • شاید برای ما یه اسباب‌بازی چیز مهمی نباشه، ولی برای اون همه دنیاست. پس وقتی گریه می‌کنه و شما باهاش همدلی می‌کنین، چیزی مهم‌تر از کامیون به‌دست میاره. اون می‌فهمه احساساتش قابل‌قبول و حتی دوست‌داشتنی‌ هستن. همین باعث می‌شه کم‌کم یاد بگیره با بقیه مهربون‌تر و بخشنده‌تر باشه. جالبه که گاهی وقتی حسابی گریه کرد، دیگه حتی براش مهم نیست اون کامیون رو بگیره یا نه. چون شاید موضوع اصلی، فقط یه کم دلتنگی، ناامیدی یا احساس کوچیکی در دنیای بزرگ ما بوده.

      آیا باید بگذاریم فرزندمون همون‌جا تو اتاق بازی گریه کنه؟

      • این کاملاً بستگی به شرایط داره. بعضی بچه‌ها وقتی از جمع جداشون می‌کنین، احساس ناامنی و ناراحتی بیشتری پیدا می‌کنن. از طرف دیگه، نمی‌خواهین بقیه مادرها فکر کنن باید برای ساکت‌کردن بچه‌تون، اسباب‌بازی رو از بچه‌شون بگیرین. این باعث می‌شه کودک شما فکر کنه با گریه کردن می‌تونه به خواسته‌هاش برسه.
      • پس شاید بهتر باشه بچه‌تون رو بغل کنین و ببرین یه جای خلوت‌تر، ولی همچنان کنارش باشین.

       اگر بقیه مادرها فکر کنن دارین فرزندتون رو لوس می‌کنین چی؟

      • شما دارین کار درست رو انجام میدین. نادیده گرفتن خواسته‌های عمیق کودک، احساساتش رو از بین نمی‌بره. بلکه ممکنه باعث بشه از کتک زدن یا کلک زدن برای رسیدن به خواسته‌ش استفاده کنه.
      • به دوستانتون بگین: «من فهمیدم وقتی به احساسات بزرگ بچه‌م توجه می‌کنم، دیگه مجبور نیست اون احساسات رو با داد و بیداد نشون بده. اون باید یاد بگیره نوبت بقیه رو هم رعایت کنه.»
      • درواقع زمانیکه با فرزندتون همدلی می‌کنین، بهش یاد میدین که اون هم باید با بقیه هم همدل باشه.

      اگر فرزندمون بعد از همه‌ی این تلاش باز یکی رو زد چیکار کنیم؟

      • یه نفس عمیق بکشین و آروم باشین. اول به اون بچه‌ای که آسیب دیده رسیدگی کنین. هم‌زمان، آروم به فرزندتون هم توجه نشون بدین. مثلاً بگین:«متأسفم عزیزم. حتماً خیلی درد گرفته. اون واقعاً پشیمونه که تو رو زد. ناراحت شده بود و یادش رفت از کلمات استفاده کنه، درسته عزیزم؟»
      • دستتون رو دور فرزندتون بگیرین. اگر آروم شده بود و می‌تونست که خودش بره و از دوستش دلجویی کنه. که هیچی وگرنه به هیچ وجه اون رو مجبورش نکنین. اون هنوز تو حالت «جنگ یا فرار» گیر کرده.
      • اگر این احساساتش تخلیه نشن، ممکنه باز هم کتک بزنه. پس درست نیست که بگذارین فرزندتون تنها بمونه و بازی کنه. بهتره ببریش یه جای امن و خلوت و کمکش کنین با گریه یا حتی خنده، اون احساسات رو تخلیه کنه. بعدش می‌تونه دوباره برگرده و بازی کنه.

      9. فرزندمون رو سرزنش نکنیم.

      • فرزندتون تا همین‌جا هم بهای رفتارشون رو داده، الان بیشتر از هر چیز، به همدلی شما نیاز داره تا بتونه عصبانیت و ناراحتیش رو هضم کنه. باید از شما بشنوه که بچه بدی نیست، فقط کوچیکه، و اینکه شما بهش اعتماد دارین که کم‌کم یاد می‌گیره با این موقعیت‌ها کنار بیاد: «می‌دونم خیلی ناراحت شدی که مجبور شدیم کامیونو پس بدیم و بیایم بیرون. ولی وقتی می‌زنی، درد می‌گیره و ما باید بازی رو تموم کنیم. ناراحت شدن اشکالی نداره، ولی ما با دستامون نمی‌زنیم. از کلماتمون استفاده می‌کنیم. من کمکت می‌کنم که دفعه‌ی بعد از کلماتت استفاده کنی. کوچولو بودنت بعضی وقتا سخته، ولی تو داری بزرگ می‌شی و هر روز بیشتر یاد می‌گیری.»

      ۱0. رفتارهای خوب فرزندمون رو تشویق کنیم.

      • حتی اگر با زحمت خودش رو کنترل کرده «تو دلت کامیونو می‌خواست و اومدی بهم گفتی! آفرین! کارت خیلی خوب بود! حتماً باید به خودت افتخار کنی! حالا بیا ببینیم دوستت زودتر می‌تونه نوبتشو به تو بده یا نه.»

      11. سعی کنیم در طول روز به احساس فرزندمون احترام بگذاریم.

      • اگر بتونین احترام گذاشتن به احساسات فرزندتون رو به یه تمرین همیشگی در طول روز تبدیل کنین، اون کم‌کم هوش هیجانی لازم برای مدیریت این احساسات رو یاد می‌گیره و توی خودش رشد میده.
      • البته این به این معنی نیست که باید با همه چیز موافقت کنین یا از مرزبندی‌هاتون کوتاه بیاین. یعنی شما احساساتش رو می‌فهمین و باهاش همدلی می‌کنین، حتی وقتی دارین براش حد و مرز می‌ذارین. مثلاً: «تو دوست داشتی اون شکلات رو بخوری. ولی تقریباً وقت شامه، پس الان شکلات نمی‌خوریم. می‌دونم که ناراحتت کرده. اگه گرسنه‌ای، می‌تونی یه کم هویج بخوری. می‌خوای بغلت کنم که حالت بهتر بشه؟ بیایم با هم روی مبل دراز بکشیم و کتابتو بخونیم. ولی می‌بینم الآن انقدر ناراحتی و عصبانی که اصلاً حوصله کتاب خوندن نداری، اون شکلات رو خیلی می‌خوای و به خاطرش گریه می‌کنی. خیلی سخته که آدم انقدر ناراحت و عصبانی باشه. هر وقت آماده بودی، یه بغل گنده بهت می‌دم.»

      12. به فرزندمون بگیم ما دیگران رو نمی‌زنیم، چون احساساتشون رو درک می‌کنیم.

      • رشد دادن حس همدلی موضوعی نیست که فقط گاهی‌اوقات بخواهین به فرزندتون آموزش بدین؛ بلکه باید حواستون باشه که کل روز و توی موقعیت‌های مختلف بهش یادآوری کنین.مثلاً می‌تونین بگین: «ببین اون دختر کوچولو توی کالسکه‌اش داره گریه می‌کنه. به نظرت چرا ناراحته؟» یا «وای اون بچه خورد زمین. حتماً دردش گرفته. به نظرت اگه بغلش کنیم خوشحال می‌شه؟» یا «اون دوستت خیلی عصبانیه. به‌نظرت دلش نمی‌خواست الان بره خونه؟»

      13. با فرزندمون راه‌های امن و درستِ نشون دادن ناراحتی رو پیدا کنیم.

      • مثلاً وقتی فرزندتون حالش خوبه، بهش بگین: «بیا تمرین کنیم وقتی عصبانی می‌شی، چه شکلی می‌شی. اونجوری من می‌فهمم چه حسی داری.» یا وقتی توی پارکه و عصبی شده، بگین: «اوو! تو الان خیلی عصبانی‌ای. می‌خوای با حالت صورتت بهم نشون بدی چقدر ناراحتی؟»
      • یه توپ فشاری بدین دست فرزندتون و بگین: «احساست رو بریز توی این توپ!» یا باهم نفس عمیق کشیدن رو تمرین کنین: دم عمیق از بینی، چند ثانیه نگه‌داشتن و بعد آروم از لای لب‌ها بیرون دادن. بهش بگین این نفس یه «نفس آروم‌کننده‌ست.»
      • نکته مهم اینه که این تمرین‌ها رو وقتی حالش خوبه یادش بدین، تا وقتی حالش بد شد فقط یادآوری‌ش کنین. باورتون نمی‌شه که بعد یه مدت خودش توی شرایط سخت شروع می‌کنه به استفاده از همین روش‌ها.

      این مرحله ممکنه برای خیلی از پدر و مادرها سخت باشه، ولی در واقع یه فرصت بی‌نظیره برای کمک به رشد هوش هیجانی و همدلی بچه‌ها. پس دفعه بعدی که بچه‌تون کار اشتباهی کرد یا یه بحران احساسی داشت، به خودتون یادآوری کنین که دارین یه مهارت خیلی مهم رو توی وجودش پرورش می‌دین که تا آخر عمر همراهشه. بعد، یه نفس عمیق بکشین و به‌خاطر تلاش‌تون برای پدر یا مادر خوبی بودن، برای خودتون دست بزنین.

      برچسب‌ها:

      تاکنون نظری ثبت نشده، اولین نفر باشید :)

      نظرات

      برای ثبت نظر وارد سایت شوید.