احتمالاً شما هم با این چالش مواجه شدید که:
فرزندم بعضی اوقات به اسباببازیهای کودکان دیگر چنگ میاندازد و وقتی آنها دوست ندارند که اسباب بازیشان را به او بدهند ، او شروع به جیغ زدن میکند و اسباببازی را محکم میکشد. وقتی از او میخواهم که دیگر این کار را نکند او گوش نمیکند و اسباببازی را به زور میگیرد.
گاهی نیاز به دخالت ما نیست!
این جنگ و دعواها بر سر اسباببازی در این سن رفتاری کاملاً نرمال است. پس بهتر است هدفمان را از تمام کردن جنگ تغییر دهیم و به کودکمان نشان دهیم کودکان دیگر هم احساسات دارند. اغلب اوقات وقتی کودکان یک اسباببازی را میخواهند، اختلافشان را بدونِ ما حل میکنند. اینطور آنها یاد میگیرند که چگونه در یکدنیای اجتماعی پیچیده حرکت کنند. پس گاهی اوقات نیازی به دخالت ما نیست.
ولی اگر این اتفاق زیاد میافتد که کودک سعی دارد اسباببازی بچههای دیگر را بگیرد و آنها هم نمیخواهند اسباببازیهایشان را به او بدهند پس شاید مسئله اینجا باشد که او احساسات بزرگی دارد که برای رفع آنها به کمک ما نیاز دارد. تا زمانی که این احساسات آشکار نشود، او نمیتواند واقعاً با کودک دیگری بهخوبی تعامل کند یا نیاز شدید خود را مدیریت کند. شاید به نظر برسد که او به اسباببازی نیاز دارد؛ اما در حقیقت این نیاز خیلی نیرومندتر و عمیقتر از این اسباببازی خاص است و او به کمک ما برای ابراز این احساس نیاز دارد تا کاملاً از بین برود و او بتواند با بچههای دیگر بهتر بازی کند.
چیکار کنیم و چی بگیم؟
۱.باید منتظر بمونی!
وقتی او با کودک دیگری مشغول بازی است،خوب است که هم قدِ آنها شویم، دقیقاً در کنارشان. اینگونه، اگر اختلافی بود میتوانیم بهتر ببینیم. اگر به اسباببازی کودک دیگری علاقهمند شد، ما برای او داستان را روایت میکنیم تا به او کمک کنیم که متوجه شود چه اتفاقی دارد میافتد. میتوانیم اینگونه به او بگوییم: «عروسک دست دوستته. تو اون عروسک رو دوست داری. تو هم اون عروسک رو میخوای. ولی دوستت هنوز بازی کردنش باهاش تموم نشده. اون دوست نداره اسباب بازیش رو ول کنه، مگه نه؟ مثل اینکه باید منتظر باشیم تا نوبتمون شه. بیا یه کار دیگه برای انجام دادن پیدا کنیم.»
وقتی اینگونه با او صحبت میکنیم، او احساس میکند شنیده شده. اسباببازی را نمیگیرد، اما خواستهاش را مشخص کرده و ما هم توجه کردیم. در این حالت احتمالاً اسباببازی را رها میکند و توجهش را به چیز دیگری معطوف میکند.
۲.هنوز نوبت تو نشده!
اگر هنوز به کشیدنِ اسباببازی اصرار داشت و کودک دیگر ولش کرد و با این قضیه مشکلی نداشت، شما میتوانید بگویید؛ «اوه، دوستت عروسک رو به تو داد. از دوستش بپرسید که اشکالی نداره؟ و از او تشکر کنید.» اما اگر به نظر میرسد که دوستش میخواهد بزند زیر گریه، خوب است اینگونه به او بگوییم که: «عزیزم، دوستت با این کار مشکل داره. او هنوز آماده نبود که عروسک رو به تو بده. هنوز نوبت دوستته. بیا عروسک رو پس بدیم و منتظرشیم تا نوبتمون شه. من بهت کمک میکنم منتظر بمونی.» همچنین اگر کودک دیگر اسباببازی را اصلاً رها نمیکرد هم میتوانیم همین کار را انجام دهیم.
۳.تو باید صبر کنی!
اما اگر باز هم مقاومت کرد. یک دستمان را روی اسباببازی میگذاریم و یک دستمان را دور کودک طوری که کف دستمان روی شکمش باشد، یکجورهایی او را نگه میداریم و همزمان به منبع همدلی و احساسات کودکمان متصل هستیم و این کار کمک میکند که کودکمان از حالت مبارزه خارج شود و به احساسات خود برسد. دست ما روی اسباببازی کمک میکند تا او اسباببازی را نگیرد. در این حالت میتوانیم بگوییم؛ «عزیزم، الآن نوبت دوستته که با عروسکبازی کنه. تو باید صبر کنی. من بهت کمک میکنم منتظر بمونی. بیا.»
امید است که او صورتش را در آغوش ما فرو ببرد و به گریه بیفتد و همزمان اسباببازی را رها کند. اگر شروع به گریه نکرد، و اسباببازی را رها نکرد، ممکن است نیاز باشد بغلش کنیم و کمی از فضا دورش کنیم، همزمان اسباببازی را هم جای دیگری بگذاریم. سعی نکنیم آن را از دستش بپیچانیم و بکشیم؛ چون این فقط به او یاد میدهد که باز هم چنگ بیندازد.
۴.تو میتونی گریه کنی!
وقتی ما از اسباببازی و کودک دیگر دورش میکنیم، او بهاحتمال زیاد گریه خواهد کرد. این خوب است که بگوییم؛ «واقعاً اون اسباببازی رو میخوای. صبر کردن سخته. من بهت کمک میکنم منتظر بمونی.» از او حمایت کنیم تا گریه کند. زمانی که احساسات بزرگی که او را به چنگ زدن سوق میدهد با اشک از بین میرود، او احساس خیلی بهتری خواهد داشت و خیلی بهتر میتواند در یک بدهوبستان مناسب و مثبت با کودکان دیگر مشارکت کند بدون اینکه به آنها غلبه کند و او احتمالاً دیگر به آن اسباببازی خاص علاقه نشان نمیدهد.