احتمالاً شما هم با این چالش مواجه شدید که:
فرزندم هر زمانی که کنار بچههای همسالش یا حتی کوچکتر از خودش باشد صورت آنها را نشانه میگیرد و آنها را نیشگون میگیرد. او معمولاً این کار را با کودکان بزرگتر از خودش انجام نمیدهد. وقتی عصبانی میشود و چیزی را میخواهد که کودک دیگری دارد این اتفاق میافتد گاهی اوقاتم بدون هیچ دلیلی فقط نیشگون میگیرد ...
آیا بچهها بدون دلیل نیشگون میگیرند؟
همهٔ ما میدانیم که وقتی در چنگال احساسات بزرگی گیر افتادهایم، میتوانیم به طرز خشنی از احساسات دیگران گذر کنیم؛ بنابراین حتی یک کودک میتواند گاهی دیگران را آزار دهد و حتی نتواند به آنها اهمیت بدهد. این به ما میگوید که کودکان بیدلیل نیشگون نمیگیرند. آنها احساسات بزرگی درونشان دارند که این رفتار را هدایت میکند.
البته اگر تنها یک اسباببازی را میخواهند و عصبانی هستند، منطقی است. اما دربارهٔ مواقع دیگری که به نظر میرسد هیچ دلیلی وجود ندارد چه؟ آنها واقعاً دلیلی برای نیشگونگرفتن دارند، دلیلی که آنقدر قوی است که در آن لحظه بهطرف مقابل اهمیتی نمیدهند. آن دلیل باید یک احساس پرشور باشد؛ چون تنها چنین احساس قوی ای محتمل است که او را به رفتار پرخاشگرانه سوق دهد. این قابلباور نیست که کودکان، حتی وقتی آنقدر کوچکاند، «بخواهند» که به بقیه آسیب بزنند. آنها فقط کنترلی روی تکانههایشان ندارند و خودشان را در حال تجربهٔ احساسات بزرگ مییابند پس تهاجمی رفتار میکنند.
۱.من ترسیدم.
بسیاری از همسن و سالان کودکتان با همسالانشان پرخاشگر هستند حتی وقتی به نظر نمیرسد که آنها کاری در راستای تحریکشان انجام داده باشند. اینها معمولاً کودکان بسیار حساسی هستند که در موقعیتهای بازی بیش از حد تحریک میشوند و به کودکان دیگر با پرخاشگری پاسخ میدهند. این معمولاً وقتی اتفاق میافتد که حس میکنند از والدینشان جدا شدهاند، اما در زمانهایی که توسط تعاملات اجتماعی با کودکان دیگر بیش از حد غوطهور میشوند هم میتواند اتفاق بیفتد. در این مورد، احساسِ پرشور، ترس است. ما وقتی ترسیدهایم، در چنگال احساسات مبارزه یا فرار هستیم و همبازی ما شبیه دشمن به نظر میرسد، حتی دشمنی که نیاز است به او حملهور شویم.
۲. میخوام گریه کنم.
گاهی اوقات کودکان وقتی که فقط نیاز دارند گریه کنند، پرخاشگر میشوند. بسیاری از ما که سبک فرزندپروریمان دلبستگی است، نیازهای فرزندانمان را در اولویت قرار میدهیم که عالی است. متأسفانه، گاهی اوقات ما این را با این فکر که کودکانمان نباید هیچگاه گریه کنند اشتباه میگیریم. اما همه کودکان گاهی اوقات احساسات بزرگی دارند که احتیاج دارند بهوسیلهٔ گریه و خشم آنها را تخلیه کنند. اگر ما نتوانیم آن احساسات را بپذیریم، آنها فرصتی نمییابند؛ بنابراین کودکِ ما مدام از محدودیتها عبور میکند و بیشتر و بیشتر ناله میکند؛ چون فقط به یک فرصت برای گریهکردن احتیاج دارد. شما متوجه میشوید وقتی مسئله این باشد، چون علاوه بر برخوردهای تهاجمیِ خشن، فرزند شما ممکن است مخالف و سفتوسخت و مطالبهگر شود.
۳.من با همه فرق دارم.
حتی بهعنوان یک مادرِ آگاه، نمیتوانید امیدوار باشید که تمام احساسات پرشور کودکتان را درک کنید. خیلی چیزهایی که حتی شاید شما متوجهش نشوید ممکن است او را بترساند یا ناراحت کند. ازآنجاییکه او بهاندازهای بزرگ نیست که کنترل تکانهٔ زیادی داشته باشد، با حمله به شخص دیگری احساساتش را به نمایش میگذارد. اینکه شما اشاره کنید که شخص مقابل دارد آزار میبیند، آخرین چیزی است که او در آن لحظه میخواهد بشنود، بنابراین این روش جواب نمیدهد. اگر او دارد با حمله از احساسات ناخوشایندش جلوگیری میکند، پس نمیخواهد قلبش را به روی ناراحتی قربانی خود باز کند، چون اینگونه ناراحتی خودش هم به قلبش راه مییابد. او نیاز دارد در سپر دفاعیاش بماند، بنابراین واقعاً به نظر میرسد که برایش اهمیتی ندارد. تنها راهی که بتواند اهمیت دهد این است که احساسات خود را در برابر خود احساس کند. مطمئناً همینطور که کودکتان بزرگتر میشود این رفتار هم ناپدید میشود.
برای جلوگیری از نیشگونگرفتن چیکار باید بکنیم؟
۱.تعلیق.
بهترین راه پیشگیری این است که او همانطور که با کودکان دیگر تعامل میکند در تعلیق بماند، چون در جریانید که اگر بداند احساساتی دارد که از پسشان بر نمیآید به نیشگونگرفتن روی میآورد.
۲.تغییر مسیر.
یکی از راههای ممکن برای پیشگیری، تغییر مسیر با یک توپ نگرانی است. یک توپ برای فرزندتان بخرید و به او بگویید " که این توپ ، توپ نگرانی توست!" و به او یاد دهید که آدمها برای نیشگونگرفتن نیستن، این توپ برای نیشگونگرفتن است. او هرچقدر که دلش میخواهد میتواند آن را فشار دهد و نیشگون بگیرد. هر زمانی که مضطرب به نظر آمد، توپ را به دستش بدهید. او حتی ممکن است شروع به اینوروآنور بردن توپ با خودش کند تا سطح اضطرابش را با آن مدیریت کند.
۳.نمایش بازی کنید.
احتمالاً اجرای نمایش یک صحنهٔ نیشگونگرفتن با او، بهوسیلهٔ حیوانات عروسکی که دست دارند، مثل یک میمون، خیلی جالب باشد. آنها را بردارید و هر دو صدا را در بیاورید. با یکیشان آنیکی را نیشگون بگیرید و قربانی گریه کند. ببینید کودکتان چه پاسخی میدهد. سپس عروسکها را به او بدهید. ببینید صحنهٔ شما را تکرار میکند یا نه. اگر این کار را کرد، شما روی او اثر گذاشتهاید و نمایشنامه به او کمک میکند تا راه حلی پیدا کند. به چیزهایی که میگوید توجه کنید و ببینید میتوانید از کارهایش چیزی یاد بگیرید یا نه. بهاحتمال زیاد، او بخواهد که دوباره و دوباره نمایش را تکرار کند که بهجای عملیکردن احساساتش راه امنی برای هضم آنهاست.
۵.حد و مرز تعیین کنید.
ما توصیه میکنیم که کودک را از هر موقعیتی که ممکن است در آن به کودک دیگری آسیب بزند، دور کنید. همدل باشید، اما قطعاً حدودی را تعیین کنید و دربارهی اینکه نیشگونگرفتن رفتار مناسبی نیست با او گفت و گو کنید. بهزودی او قبل از اینکه نیشگون بگیرد، میگوید «نیشگون نه!» و شما متوجه میشوید که او دارد کنترل تکانه به دست میآورد؛ بنابراین اگرچه تأثیر فوری ندارد، اما قطعاً همانطور که کودک توانایی متوقف کردن خودش را به دست میآورد، به توقف رفتار هم کمک میکند.
۶.به او کمک کنید گریه کند.
اگر او گریه کند چه؟ فوقالعاده است! او تمام احساسات وحشتناکی که سعی میکرده بهوسیلهی نیشگونگرفتن تخلیه کند را تمام و کمال حس میکند. همدلی کنید تا او احساس امنیت کافی برای گریهکردن را داشته باشد: «متأسفم که لحظات سختی رو میگذرونی. تو امنیت داری. من درست کنارتم.» وقتی گریهکردنش تمام شد، او میتواند دوباره به همبازیهایش بپیوندد – قریببهیقین بدونِ نیشگونگرفتن.